عید به یاد ماندنی!
عید قربان مبارک جاتون خالی دیروز به ما کلی حال داد اول صبح برادرم ابراهیم اومد دنبالم (جدی می گم از برادر بهم نزدیک تره)

ساعت حدود 8 صبح بود رفتیم نماز عید قربان خیلی خوب بود به من که کلی روحیه داد همه مردم با لباسهای مرتب و تمیز آماده شده بودن برای عید بزرگ قربان :

نماز که تمام شد با ابراهیم رفتیم خونشون کلی آدم دیگه هم اومده بودن جاتون خالی دور هم صبحانه مفصلی هم خوردیم خدایش آدمای خوبین ابراهیم بنده خدا مرتب می گفت خجالت نکش اینجا خونه برادرته!(قابل توجه بعضی ها که پشت سر این ملت شریف جفنگ می گن)

بعد از صبحانه آماده شدیم بریم برای قربانی کردن برادر ابراهیم یه مدرسه کوچیک دینی داره به اسم فیض الباقیات همه اونجا جمع شده بودن تا شروع کنن به قربانی کردن و بعد هم تقسیم گوشت بین مسلمین:

جالب بود تقریبا طریقه قربانی کردنشون مثل خودمون بود فقط یه تفاوت جزیی در نحوه جدا کردن پوست داشتن که ما هم در راستای ترویج فرهنگ بین الملل آستین بالا زدیمو یه حالی بشون دادیم:

آخر سر هم راه افتادیم رفتیم برای تقسیم گوشت قربانی بهترین قسمت برنامه همین جا بود کلی فک و فامیل پیدا کردیم اینجا کلی هم غذاهای جدید امتحان کردیم:

خدا وکیلی هنوز نیومده آشناهام اینجا از ماهشهر خودمون بیشتر شده:

یا حق