پاره ای توضیحات!
خوب پست قبلی رو که نوشتم خیلی ها فکر کردن دیگه نمی خوام ادامه بدم یا اگه کمکی از دستم بر میاد انجام نمیدم یا اینکه بالاخره اینجا تو روحیه منم تاثیر گذاشته و به قول معروف دپرس شدیم
نخیر آقا از این خبرا نیست این مدتی هم که نبودیم در گیر امتحانا بودیم که برادر فیلسوفم کامل راجع بهش نوشته البته منکر این نمی شم که برخوردم اینجا خیلی عوض شده و سعی می کنم مرام آبادانی رو برا هر کسی خرج نکنم می دونی خیلی سخته تو غربت یه هموطن ببینی و چشت بخوره تو چشش ولی هر دو مثل گوسفند از کنار هم رد بشن و بی حتی یک سلام! منم اولش برام سخت بود چون می بینم یک مسلمون مالزیایی همیشه خنده به لب داره و همیشه پیش سلامه ولو با تکان داده سر.
خوب ولی این دلیل نمیشه که اگه من چیزی می دونم به دوستانی که تازه قصد اومدن دارن نگم چون منم یه روزی لنگ همین اطلاعات بودم و اگه دوستان خوبی مثل خانم س.سراج نبودن که گاه و بیگاه بهش زنگ بزنم و ایشون هم با کمال خوشرویی به سوالهای ریز و درشت من (و بعضا ابلهانه) پاسخ نمی دادند هیچوقت نمی تونستم با دیدی نسبتا باز به این کشور بیام که جا داره همینجا ازشون تشکر کنم.
تو پست بعدی مطلبی مینویسم که به نظرم از هر چیزی برا تازه واردا مهمتره چون خودم باهاش روبرو شدم
فعلا
یا حق









